اشاره : سپاس خدایی که مرا به برترین برنامه هدایت خویش رهنمون گشت، درود و رحمت بیکران الهی برروان پاک و مطهر بندگان برگزیده او و همه پیروان راستین و مخلص ایشان. چنانکه آشکار است هر مکتبی دارای ویژگیها و امتیازات خاص خود و قرائتها و برداشتهای گوناگونی از جانب پیروان و دنبالهروانش میباشد، یعنی پیروان و رهروانشان تفسیر و تحلیلهای متفاوتی از اصول و مبانی آنها خواهند داشت و لذا اختلاف و چندگانگی پدید آمده و احیانا به جنگ و کشمش نیز مبدل میگردد و هر کدام دیگری را خارج از چارچوب اصلی و برگشته از اهداف و مبانی مشخص شده تلقی مینمایند.
مکتب آسمانی اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست، یعنی هم از ویزگیهای منحصر به فرد خود برخوردار است و هم پیروان و دنبالهروانش چند دسته شده و هر کدام قرائت و تفسیری متفاوت با دیگری را از آن دارد، و هریک گفتمانی ویژه برای خود برگزیده و اسلام را به گونهای خاص معرفی مینماید. و متاسفانه جزمیت و دگماندیشی برخی از ایشان به جایی رسیده که مخالفان خود را تکفیر نموده و میخواهند هر صدای اعتراضآمیزی را در نطفه خفّه کنند، و تنها برداشت و گفتمان خود را حق میدانند. ما در این راستا بخشهایی از کتاب [خطابنا الإسلامی فی عصر العولمة] اثر دانشمند گرانقدر دکتر یوسف قرضاوی را به فارسی برمیگردانیم تا از یک سو امتیازات و نقاط قوت آئین الهی اسلام در برابر دیگر مکاتب و گفتمانها روشن گردد و از سوی دیگر معتدلترین گفتمان را – البته به نظر خودمان – ارائه دهیم، امید است مورد استفاده علاقهمندان قرار گرفته و گامی مثبت در این زمینه برداشته باشیم. والله المستعان وعلیه التکلان
مقدمه:
وقتی لازم باشد گفتمان اسلامیمان زمان و مکان مخاطبان و سطح فهم و درکشان را مد نظر قرار دهد تا بلاغ مبین تحقق یابد«فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»نحل/35 “[ولى] آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران [وظیفهاى] است “، بسیار حائز اهمیت است. این امر در عصر جهانیسازی که دنیا به صورت دهکدهای در آمده، لحاظ شود. بر پیروان گفتمان یا دعوت اسلامی لازم است در گفتمان و دعوتشان بسیار دقیق و سنجیده بوده و پرت وپلا سخن نگویند، چه همهی ساکنان جهان به ایشان گوش فرا داده و گفتهها و دیدگاههایشان را تحلیل و تفسیر مینمایند. و باید این گفتمان دارای ویژگیهایی باشد تا بتواند جای پای خویش را در میان مردم استحکام بخشیده، با استدلالهای عقلپسند آنان را متقاعد ساخته و دلشان را به سوی خود جذب نماید.
ویژگی اول؛ ایمان به خدا و نادیده نگرفتن جایگاه انسان:
یکی از امتیازات گفتمان اسلامی این است که به سوی ایمان به خدای یگانه فرا میخواند و جایگاه و منزلت انسان را نیز اهمال نمیکند. گفتمان مزبور مردم را به سوی آفریدگار و مدبر جهان هستی که همه چیز را نیکو و بیکم و کاست آفریده دعوت میکند:« مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ» ملک/3 :[هیچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبینى]، «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ » نمل/88 : [[این] صنع خدایى است که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده است ]و الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ “ سجده/7 : [همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده ] خدایی که جهان آفرینش نشانه وجود، قدرت، نوآوری ودانایی اواست: “إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ “ قمر/49: [ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریدهایم] هیچ چیزی را بی هدف وبدون برنامه نیافریده است: “رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ “ آل عمران/191: [ پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهاى منزهى تو ] خدایی که دانش وی فراگیر و هیچ چیز از چارچوب علم محیط و بینهایتش خارج نمیگردد: “یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ “ حدید/4 [آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مىداند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مىکنید بیناست] همچنانکه رحمتش همه چیز را فراگرفته و رحمتش از خشم و بردباریش از عقابش پیشی جسته است، در مقابل هر کار نیک ده برابر ولی در مقابل کردار بد یک سزا داده و یا مورد عفو و بخشش قرار میدهد: “قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ “ اعراف/156: [فرمود عذاب خود را به هر کس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است] بنابراین واجب است سر تعظیم را در برابر این خدای بزرگ و باعظمت فرود آورده وخود را از بندگی غیر او برهانیم: “قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ “ انعام/162،163 : [بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است. [که] او را شریکى نیست و بر این [کار] دستور یافتهام و من نخستین مسلمانم ] پیامبر بزرگوار (ص) به سوی پادشاه روم ودیگر مناطق فرستاده شد تا بانگ توحیدی و پیام تازه را به گوش آنان برساند وانسانها را از بندگی غیر خدا برهاند و به سوی بندگی خداوند یگانه راهنمایی نماید: “قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ “ آل عمران/64 : [بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما] ] این دعوت توحیدی ثمره ای به دنبال دارد وآن عبارت از ارج نهادن به مقام و جایگاه انسان میباشد، انسانی که خداوند وی را در زیباترین صورت و کیفیت آفرید و او را مورد بهترین احترامها قرار داد: وی را جانشین خود در زمین قرار داد، هر آنچه در جهان هستی است برایش مسخر نمود، پیام آوران دلسوزش را برای او گسیل داشت، نیروی بیان و تشخیص حق از باطل را به وی ارزانی داشت، پرتوی از روح خویش را در او دمید، فرشتگان را به بردن کرنش بزرگداشت در برابر وی وادار نمود بیشتر از آنان او را از دانش خود بهره مند ساخت و اهریمن را به خاطر سر باز زدن از کرنش برای او از در رحمت خود طرد کرد، آیات زیر بیانگر این مطالب هستند:
“لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ “ تین/4 [براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم ] “وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً “ اسراء/70 [و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشکار دادیم ] “وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً “ بقره/30 [و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت] “الرَّحْمَنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ. عَلَّمَهُ الْبَیَانَ “ الرحمن/1-4 [[خداى] رحمان. قرآن را یاد داد. انسان را آفرید. به او بیان آموخت ] “إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ “ص/71،72 [آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفرید. پس چون او را [کاملا] درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم سجدهکنان براى او [به خاک] بیفتید ] اسلام وقتی افتخار جانشینی خداوند را به انسان داده وی را در جایگاهی بلند قرار داده و مسئولیتی بر دوش وی نهاده که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن سر باز زده و از آن هراسیدند. اسلام انسان را تنها حیوانی نمیداند که مراحل حیات دنیا را یکی پس از دیگری پشت سر نهاده و نهایتا به جهان عدم وارد میشود، بلکه انسان از نظر اسلام به صورتی مستقل آفریده شده تا رسالت خویش را که همانا خلافت و آبادانی زمین است به نحو احسن انجام دهد. خداوند نیز وی را متناسب با حمل آن امانت و مسئولیت آفریده که فرشتگان از انجام آن بر نمیآیند. بنابر این انسان حیوان نیست بلکه حیوانات برای وی مسخر گشتهاند و همچنین خدا هم نیست چنانکه برخی از مکاتب فلسفی مغرب زمین انسان را به مقام الوهیت رساندهاند. همه آن علوم و تکنولوژی پیشرفته که انسان بدان دست یافته و به جایی رسیده که قبلا در خواب هم نمیدید، ناشی از فضل و مهربانی سرشار خداوند میباشد، چنانکه در اولین وهله فرود آوردن وحی بر پیامبرش فرمود: “اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ.” علق/3-5 [بخوان و پروردگار تو کریمترین [کریمان] است. همان کس که به وسیله قلم آموخت. آنچه را که انسان نمىدانست [بتدریج به او] آموخت] اسلام با قانونگذاریها و سفارشات اخلاقی خویش سرشت، ارزش، آزادی وحقوق انسان را مورد اهتمام و توجه قرار میدهد. غریزه جنسی وی را سرکوب نمینماید و آن را پلید و جزو کردارهای شیطانی نمیپندارد، بلکه بدان اعتراف کرده و به سوی برتری دادن آن و تعدیل و بهره گرفتن از آن در چارچوبی حلال ومشروع فرا میخواند، و لذا قانون ازدواج را پایهگذاری نموده و بنیانگذارش میفرماید: [ دنیا لذت وخوشی است و بهترین لذتهای آن زن نیکوکار میباشد] بهره گرفتن از زیباییها و چیزهای پاکیزه را بدون اسراف و تجاوز از مرزها و خطوط قرمز را تأیید کرده و میفرماید: “یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ “ اعراف/31،32 [اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمىدارد. [اى پیامبر] بگو زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و [نیز ] روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان مىباشد این گونه آیات [خود] را براى گروهى که مىدانند به روشنى بیان مىکنیم ] اسلام همچنان ارزش و احترام انسان را مدنظر قرار داده و اجازه نمیدهد انسانی زنده یا مرده مورد اهانت و بیحرمتی قرار گیرد، و یا انسانی یکی از همنوعان خویش را به بندگی گیرد و مقامی والاتر از مقام او را برای خود قائل باشد، زیرا همه بنده و مخلوق خدای یکتا هستند. اسلام همانگونه که جایگاه و احترام انسان را مورد توجه قرار میدهد ارزش خون، شخصیت و داراییهای وی را نیز ملاحظه مینماید، زندگی انسان با ارزش و کسی اجازه تعرض و زیر پا نهادن آن را ندارد: “أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا “ مائده/32 [هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است ] پیامبر رحمت هم در این باره میفرماید: [ از نظر خداوند نابودی دنیا آسانتر از کشتن مردی مسلمان میباشد ] و یا میفرماید: [ هرکه یک نفر غیر مسلمان صاحب پیمان را از پای در آورد بوی بهشت به مشامّ وی نخواهد رسید در حالیکه بوی آن از فاصله یک ماه احساس میگردد] بلکه اسلام حقوق حیوانات را نیز رعایت نموده و اجازه کشتن بدون حق آنها را نمیدهد، در حدیثی از پیامبر اسوه بشریت میخوانیم که: [ زنی بخاطر زندانی کردن گربهای که نه به او غذا میداد و نه آزادش میکرد تا اینکه جان داد، وارد دوزخ گشت.] تجاوز به حریم اعتبار و شخصیت و هتک حرمت افراد نیز از نظر اسلام ممنوع میباشد، نباید کسی دیگری را دشنام داده، او را با لقبی ناخوشایند و ناپسند صدا زند ویا وی را مورد استهزاء و ریشخند قرار دهد: “ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ “ حجرات/11 [ اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت ندهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان ] بر این اساس غیبت نمودن حتی پس از مرگ هم حرام معرفی گشته است، در یکی از احادیث آمده [ مردگان را دشنام ندهید چه ایشان به آنچه پیش انداختهاند رسیدهاند] بر اساس قوانین حکیمانه اسلام تجاوز به اموال و دارایی خصوصی افراد هم حرام و ممنوع است، به هیچ وجه جایز نیست دارایی دیگران را جز در صورت رضایت کامل طرف تصاحب نمود. شدیدترین چیزی که اسلام آنرا ممنوع اعلام کرده ستم و خشونت انسانها علیه یکدیگر میباشد، خواه طرف مسلمان باشد یا نه و در حالت صلح و آشتی باشد یا در وقت جنگ و در گیری. اسلام انسان را قطع نظر از رنگ، طایفه، زبان، منطقه و سایر امتیازات مورد تقدیر و احترام قرار میدهد، بخاری (رح) در صحیح خود [ از جابر نقل میکند که جنازهای از کنار پیامبر گذشت، ایشان بخاطر احترام آن برخواست، عرض کردند: ای پیامبر خدا این جنازه متعلق به یک نفر یهودی بود! فرمود:
مگر دارای نفسی نبود؟] چه موضعگیری شگفتانگیزی و چه تحلیل دلپسندی !! اسلام تمامی انسانها را عضو خانواده بزرگ بشریت دانسته که همه آنها در بندگی خدا و پسر بودن آدم (ع) مشترکند، پس همه دارای یک پروردگار و یک پدر و اصل هستند، و این همان چیزی است که بنیانگذار مکتب اسلام در حضور پیروان خویش در مراسم تاریخی و باشکوه « حجة الوداع » به گوش جهانیان رساند و فرمود: [ ای مردم! پروردگار همه شما و پدر همه شما یکی است، همه از آدم زاده شدهاید و آدم نیز از خاک است ] قرآن کریم هم این مسأله را با صراحت هرچه تمامتر ابلاغ مینماید: “یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ “ حجرات/13 [اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست] معنی جمله “ لتعارفوا “ این است که: تا یکدیگر شناخته و با هم تفاهم و تعامل داشته باشید، و این اساس و پایه تعاون و همکاری اجتماعی میباشد، زیرا بیشترین آسیبهای اجتماعی انسانها از درک نکردن و دوری از یکدیگر ناشی میشود، خداوند سبحان میفرماید: “یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ “ نساء/1 [اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را [نیز ] از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد پروا دارید و از خدایى که به [نام] او از همدیگر درخواست مىکنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مبرید ] چه شایسته است وجود واژه “ الارحام “ در این آیه که شامل خویشاوندی عمومی تمامی افراد بشر میگردد، چنانکه جمله “ خلقکم من نفس واحدة “ بیانگر آن میباشد. اسلام وقتی پا به عرصه وجود نهاد مردم از اختلافات رنگها، نژادی، طایفه ای، اقتصادی، زبانی، منطقه ای، طبقاتی و دیگر امتیازات کاذب رنج میبردند، ولی مکتب انسانساز اسلام این امتیازات بیپایه را از جنبه تئوری با پیامهایی همچون: مردم همچون دندانهای شانه باهم مساویند، سفید پوست امتیازی بر سیاه پوست ندارد و عرب زبان محترمتر از غیر عرب نمیباشد جز با معیار تقوی و قانونمداری، از درجه اعتبار ساقط نمود. و از لحاظ عملی نیز هنگامی که مسئولیات و تکالیف را بدون تفاوت میان افراد وضع نمود و پادشاه و گدا، استاد دانشگاه و خدمتگذار به هنگام انجام عبادت کنار یکدیگر مینشینند، امتیازات دروغین مزبور را بیاعتبار اعلام نمود. از این هم مهمتر وقتی در حین ادای مناسک حج امیر و مأمور، کوچک و بزرگ و ثروتمند و گدا در یک شکل و هیئت کنار هم نشسته و یکصدا بانگ توحیدی سر میدهند: [ لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک، ان الحمد والنعمة لک، والملک لاشریک لک ] بارزترین نشانه بیاعتبار ساختن امتیازات واختلافات کاذب دنیایی محسوب میگردد. اسلام حقوق مستضعفین را به رسمیت شناخت وجایگاه ومنزلت ایشان را بالابرد تا در سایه اسلام به حقوق خویش دست یافته و هر یک بر اساس شایستگی و توانایی خود موقعیت اجتماعیش را به دست آورد. تا جایی که میبینیم یک مرد حبشی سیاه پوست مانند بلال بن رباح(رض) که بردهای بینام و نشان و با معیارهای ظالمانه آن دوران از هیچ جایگاه و موقعیتی برخوردار نبود، ابوبکر صدیق (رض) وی را آزاد نمود و پس از آن به جایگاهی دست یافت که عمر بن خطاب (رض) در تعریف ابوبکر میگفت: ابوبکر آقای ما و آقایمان یعنی بلال را آزاد ساخت. وقتیکه مردم در سرزمین فارس، روم، هند و خود عربها به طبقات مختلف تقسیم میگشتند اسلام آمد و تمامی آن اعتبارات و امتیازات غیر واقعی را برهم زد و اصل مساوات میان همه افراد بشر را تثبیت نمود، و اینکه تنها معیار امتیاز آنهم در قیامت و پیش پروردگار علم، عمل و احسان و یا به تعبیر قرآن تقوی میباشد “قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ “ زمر/9 [بگو آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند] “قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ “ مائده/100 [بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد] “فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ و َلَاَتَسَاءلُونَ. فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ “ مؤمنون/101،102 [پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمىپرسند. پس کسانى که کفه میزان [اعمال] آنان سنگین باشد ایشان رستگارانند ] پیامبر اکرم هم در این باره خطاب به جگرگوشهاش فاطمه (رض) چنین میفرماید:[ ای فاطمه دختر محمد! خودت تلاش کن و در فکر خود باش چون من به درد تو نمیخورم. هرکه در انجام کردارهایش سستی نماید نسب و طایفهاش پیشرفتی در کار وی ایجاد نمیکند] ارزیابی موضعگیری گفتمان معاصر در برابر ویژگی مزبور: متأسفانه یکی از کوتاهیهای گفتمان دینی معاصرمان این بوده که اهتمام لازم وشایسته را معطوف بعد انسانی اسلام ننموده است، و از دایره فراخنایی که در قرآن، سنت و میراث فرهنگی گذشته برایش در نظر گرفته شده، محروم مانده است. زیرا این گفتمان همواره از تکالیف و واجبات انسان سخن به میان آورده و کمتر به جنبه حقوق، آزادی و کرامت او اشاره کرده است. در پنج آیه نخستین فرود آمده بر پیامبر دو بار نام انسان ذکر شده است، بلکه سراسر مباحث قرآن یا به انسان منتهی میگردد و یا از انسان بحث به میان میآورد. پیامبر بزرگوار نیز انسانی همچون ما بود و تنها تفاوتی که با ما داشت اینکه بر ایشان وحی و پیام الهی فرود میآمد “قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ “ کهف/110 [بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است ] همه پیامآوران رحمت چنان بودهاند. بنابر این لازم است گفتمان دینی ما بیشترین اهتمام خود را مصروف رنج و مشکلات انسانها، ستم انسان به هم نوع خویش و آزادی او از دام هر آنچه موجب فرود آمدن اندوه، پریشانی درونی، نومیدی و سایر بیماریهایی که روان وی را مبتلا نمودهاند، بنماید، آن بیماریهایی که جزو ویژگیهای دوران علوم و تکنولوژی گشته و بسیاری از مردمان را گونهای بدبخت و پریشان نموده گو اینکه مردهاند و یا مردگانی هستند که در لباس زندگان زیست مینمایند. تمدن تازه رفاه و آسایش مادی را برایشان فراهم نموده ولی آرامش و سعادت درونی را به آنان نداده، ابزارها و وسایل زندگی را در اختیارشان قرار داده ولی اهداف و مقاصد را برایشان تهیه ننموده است، لذا آنان در حیاتی بدون هدف، بیمعنی و عاری از لذت و شیرینی بسر میبرند! یکی از فلاسفه مشرق زمین خطاب به یکی از فلاسفه غرب چه خوب و بهجا گفته که: شما پرواز در آسمان مانند پرنده و فرورفتن به اعماق دریاها بسان ماهیها را خوب میدانید ولی راه رفتن بر روی زمین را مانند انسان بلد نیستید!. از خدا میخواهیم بینشی به ما بدهد که در سایه آن بتوانیم گفتمانمان را بر اساس قرآن، سنت و میراث افتخار آفرین و گرانبهای گذشته خود پایهریزی نماییم. آمین
ادامه دارد...
نظرات